English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3319 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
test U ازمایش کردن امتحان
tested U ازمایش کردن امتحان
tests U ازمایش کردن امتحان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temptations U ازمایش امتحان
probation U ازمایش امتحان
trial U ازمایش امتحان
temptation U ازمایش امتحان
probational U ازمایش امتحان
trials U ازمایش امتحان
examinations U امتحان ازمایش
examination U امتحان ازمایش
acid test U وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
test paper U کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
assays U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assay U محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
use testing U ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
test element U دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test U ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
trial U امتحان کردن
test U امتحان کردن
tested U امتحان کردن
to give an examination U امتحان کردن
examine U امتحان کردن
examined U امتحان کردن
tries U امتحان کردن
examines U امتحان کردن
examining U امتحان کردن
to bring to the proof U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
trials U امتحان کردن
tests U امتحان کردن
try U امتحان کردن
to make a trial of U امتحان کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
insulation test U ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination U بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
try (something) out <idiom> U امتحان کردن(چیزی)
check U امتحان کردن بازرسی
checked U امتحان کردن بازرسی
checks U امتحان کردن بازرسی
reexamine U دوباره امتحان کردن
invigilating U در امتحان نظارت کردن
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
invigilates U در امتحان نظارت کردن
invigilated U در امتحان نظارت کردن
invigilate U در امتحان نظارت کردن
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
to put to proof U امتحان کردن محک زدن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
examinations U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
to try out U خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
approving U ازمایش کردن
quiz U ازمایش کردن
examining U ازمایش کردن
gauge U ازمایش کردن
to bring to the proof U ازمایش کردن
quizzes U ازمایش کردن
examines U ازمایش کردن
gauged U ازمایش کردن
examined U ازمایش کردن
tested U ازمایش کردن
approves U ازمایش کردن
gauges U ازمایش کردن
tests U ازمایش کردن
examine U ازمایش کردن
test U ازمایش کردن
gage U ازمایش کردن
approve U ازمایش کردن
inquire U تحقیق کردن امتحان کردن
inquired U تحقیق کردن امتحان کردن
enquires U تحقیق کردن امتحان کردن
inquires U تحقیق کردن امتحان کردن
enquired U تحقیق کردن امتحان کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
analysing U با تجزیه ازمایش کردن
tested U تست کردن ازمایش
retry U دوباره ازمایش کردن
tests U تست کردن ازمایش
analyzing U با تجزیه ازمایش کردن
test U تست کردن ازمایش
analyse U با تجزیه ازمایش کردن
to put to proof U ازمایش کردن دراوردن
analysed U با تجزیه ازمایش کردن
analyzes U با تجزیه ازمایش کردن
analyses U با تجزیه ازمایش کردن
analyzed U با تجزیه ازمایش کردن
essays U ازمایش کردن ازمودن
trial U ازمایش کردن ازمایشی
trials U ازمایش کردن ازمایشی
essay U ازمایش کردن ازمودن
bending test U ازمایش خمش ازمون تا کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
analyze U باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test U ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
experimented U تجربه کردن ازمایش کردن
experimenting U تجربه کردن ازمایش کردن
experiment U تجربه کردن ازمایش کردن
experiments U تجربه کردن ازمایش کردن
to stand the racket U ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
tube tester U دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
x ray U بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
quiz U امتحان
check U امتحان
tests U امتحان ها
examinations U امتحان ها
examination U امتحان
checking U امتحان
inspection U امتحان
trials U امتحان ها
checks U امتحان
tests U امتحان
examinations U امتحان
assays U امتحان
checked U امتحان
try U امتحان
test U امتحان
trial U امتحان
tries U امتحان
test U امتحان
quiz [American] U امتحان
examination U امتحان
quizzes U امتحان
tentatively U من باب امتحان
tested U امتحان
trials U امتحان
assay U امتحان
trial U امتحان
experimenting U امتحان عمل
test U امتحان محک
preliminaries U امتحان مقدماتی
preliminary U امتحان مقدماتی
experiments U امتحان عمل
assays U امتحان عیارگری
assay U امتحان عیارگری
vivas voce U امتحان شفاهی
tested U امتحان محک
bar examination U امتحان وکالت
proctor U نافر امتحان
tripos U امتحان حساب
experimented U امتحان عمل
unverified <adj.> U امتحان نشده
examinee U امتحان شونده
examinee U امتحان دهنده
test anxiety U اضطراب امتحان
examination anxiety U اضطراب امتحان
examinable U قابل امتحان
unaudited <adj.> U امتحان نشده
pretest U امتحان مقدماتی
examiners U امتحان کننده
examiner U امتحان کننده
essay examination U امتحان انشایی
crucible U امتحان سخت
crucibles U امتحان سخت
unchecked <adj.> U امتحان نشده
qualifying examination U امتحان صلاحیت
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
To flunk a course . To fail an exam. U در امتحان رد شدن
tests U امتحان محک
unsight U امتحان نکرده
to take an examination U امتحان دادن
experiment U امتحان عمل
untested <adj.> U امتحان نشده
uninspected <adj.> U امتحان نشده
unexamined <adj.> U امتحان نشده
I'd like to try ... من میخواهم ... را امتحان کنم.
midyear U امتحان نیمه سال
to give an examination U صورت امتحان دادن
testable U امتحان پذیر ازمایشی
to buy on trial U بشرط امتحان خریدن
hold water U از امتحان درست درامدن
to write an exam U امتحان کتبی نوشتن
check lock U ساعت امتحان کننده
viva voce U شفاها امتحان شفاهی
to do a test U امتحان کتبی نوشتن
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
graduate record examination U امتحان ورودی بعد ازلیسانس
pretest U امتحان مقدماتی بعمل اوردن
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
To pass the exam on the first try. U یک ضرب در امتحان قبول شدن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com